محل تبلیغات شما

یکی از پیچیده ترین ودر عین حال پنهان مانده ترین مسایل زندگی اجتماعی در تهران قدیم چگونگی مجازات و مجرمین و خلافکاران در تهران قدیم میباشد، که متاسفانه سند ومدرک چندانی پیرامون آن در دست نداریم .اکثر نویسندگان کشورمان ،اگر چه تجزیه وتحلیل زندگی اجتماعی در سالهای گذشته تهران اشاراتی نیز به این نکته کرده اند،اما متاسفانه محتاطانه از کنار این مسئله گذشته اند واطلاعات چندانی در اختیار خواننده گان نگذاشته اند .علت این کار هرچه باشد،قطعاً با نا آگاهی مردم نسبت به مجازاتی که در باره ی مجرمین اعمال شده بی ارتباط نیست .


 ت-منصوری

 

ویا به کلامی دیگر وضعیت مجرمین در تهران قدیم تا حدی رقت انگیز و دردناک بوده که عاملان تنبیه آنان پیوسته می کوشیده اندتا مردم درجریان وضع مجرمین قرار نگیرند وخود خلافکاران نیز چنانچه دوره محکومیتشان به پایان می رسید و از محبس خلاص می شدند،به دلیل ترس از اینکه مبادا شکوه وشکایت هایشان به گوش اولیای امور برسدومجدداً مشکلی برایشان ایجاد شود،جاضر نبودند پیرامون دیده ها وشنیده ها وهمچنین آنچه برسرشان آمده ،حرفی بزنند. حقیر یکی از سفرنامه هائی را که مرور میکردم  که توسط اتباع ایتالیائی  در زمان ناصرالدین شاه دیداری از ایران داشته وبا دقت نظر  بی اندازه ای حتی جزئی ترین نکات مربوط به زندگی در تهران قدیم را یادادشت کرده وبه صورت سفرنامه از خود برجای گذاشته در فصل مربوط به زندان های تهران و انواع مختلف تنبیهاتی که در باره مجرمین اعمال می شده نوشته است :

در تهران فرصتی آوردم تا در خانه ی افراد عادی ،از زندان هایی دیدن کنم ودر آنها شاهد آنچنان صحنه هایی باشم که اگر همه را برایتان توصیف کنم ،آن را به حساب جهان دیده بسیار گوید دروغ خواهید گذاشت .»

این نحوه تلقی نویسنده ی مورد اشاره از قضاوت مردم نسبت به وضعیتی که در تهران قدیم شاهد بوده ،به خوبی نظریه ی نا آگاهی افکار عمومی نسبت به چگونگی مجازات مجرمین را قوت می بخشد.در حالیکه واقعیت همان چیزی است که نویسنده دیده وبه آنها اشاره کرده است .زیرا آنطوریکه من دربعضی از کتابهای تاریخی خوانده ام در تهران قدیم هریک از افراد مقتدر ومتنفذ اعم از کشوری ولشکری وحتی مالکین بزرگ وتجار در خانه مسی خود زندان هایی داشتند که افراد خاطی نسبت به خود را در آن ها زندانی میکردند .زیرا تصور طبقه ی یاد شده بر این بود که چنانچه شخصاً افرادی را محاکمه ومجازات نکنند در مقعیت ومقامشان خدشه دار خواهد شد.

 

 ت-منصوری

 

نتیجه آنکه هر شخصیتی به خود حق میداد تا هرکسی را با هر جرمی به چوب ببندند ویا زیر نظر خود در خانه اش زندانی کنند.گاهی مستخدمین منزل نیز مشمول چنین مجازات هائی می شدنر وضمن تنبیه شدن ،مدتی را در حبس می گذراندند و البته این وضع بیشتر در مواقعی پیش می آمد که کسی نسبت به  آقای»خانه جسارتی نمی ورزید و جرمی مرتکب نمی شد .درچنین شرایطی شخصیت صاحب مقام ،برای آنکه وسیله ای برای ی حس بزرگ بینی خود داشته باشد،از هر حرکت کوچک مستخدمین ونوکران ایراد می گرفت وآنان را به چوب خوردن یا زندانی شدن محکوم می کرد.

 ت-منصوری

 

بدیهی است مستخدمین اعیان واشراف هم که به اصطلاح خودمانی  گوشی دستشان بود وخوب می دانستند چنانچه ارباب طعمه ی باب میلی برای تنبیه کردن پیدا نکند عقده اش را سر آنها خالی خواهد کرد،لذا باتوجه به اتکا به نفوذ ارباب از هیچگونه ظلم وستمی به طبقات عادی اجتماع خودداری نمی کردند وبه خاطر هر مساله ای با دکاندار ،دوره گرد و.درمی افتادند وبا این ادعا که آنان به مقام ارباب اهانت ورزیده اند ،روانه ی زندانشان میکردند وخود را از مجازات شدن نجات می دادند.به طوری که من شنیده ام زندان حاکم تهران یکی از بزرگترین زندان های شخصی بود که پیوسته   عده ی زیادی در آن نگهداری می شد. این زندان که دریکی ازبازارهای شهر قرار داشت ،ظاهراًمخصوص نگاهداری افراد مخل نظم اجتماعی بود،به طور مثال فروان اتفاق می افتاد که چون کاسبی به نوکران حاکم عرض ادب نکرده یا حاضر به تقدیم جنس رایگان به آنها نشده بود،سر از زندان در می آورد.

 ت-منصوری

 

افرادی که در زندان حاکم تهران نگاهداری می شدند،وضعی به مراتب اسفناک تر از زندان های خانگی داشتند.چرا که اگر در زندان های خانگی حداقل نان وآبی به محبوسین داده می شد و آنان حق داشتند در محوطه ی محبس قدم بزنند،محبوسین زندان حاکم شهر از این حقوق هم محروم بودند .زیرا روزها گردن ودست وپای آنان را با زنجیرهایی سنگین می بستند وشب ها با بستن آنان به نرده های آهنی هرگونه حرکتی را از ایشان سلب می کردند.توضیح براینکه بابت هزینه ی غذای زندانیان نیز هیچگونه بودجه ای از سوی دولت تعیین نشده بود.بلکه  زندان هراز چند گاه یکبار به کسی اجاره داده می شد و وی ناچار بود ضمن تامین مایحتاج زندانیان ،ماهیانه مبلغی هم به صندوق حکومتی واریز کند.

 ت-منصوری

 

جالبه اجاره کنندگان زندان ها ،ماهیانه مبلغی به عنوان پول غذا از خانواده های زندانیان رشوه هایی نیز می گرفتند تا درقبال آن استراحت وآزادی بیشتری به شخص زندانی بدهند .علاوه براین ،چون زندانیان به نحوی فلاکت بار در معرض دید عابران و رهگذران قرار داشتند وچنانچه دوستان مستحضر هستند در ایران از روزهای دیر و دور گذشته صدقه دادن وکمک مالی کردن به مستحقان ونیازمندان رواج داشته ،لذا اکثر عابران هنگام عبور از جلوی زندان با مشاهده سر و وضع زندانیان صدقه ای به آنان می دادند که این صدقات توسط کسی که زندان در اجاره اش بود ضبط می شد.


ت-منصوری

واما برگردیم به نحوه مجازات مجرمین ،خدمت دوستان عرض کنم مرسوم ترین ومعمول ترین شیوه تنبیه مجرمین در تهران قدیم چوب و فلک طبق تصویر  ذیل بود  .به این صورت که مجرم را بر روی زمین خوابانیده و پاهایش را در بین تسمه ای که دو سر آن به یک قطعه چوب شده بود قرار می دادند ودر حالیکه دو نفر طرفین چوب فلک را در دست داشتند ،شخص سومی به وسیله ی ترکه های چوب مشغول ضربه زدن بر کف پای مجرم می شدند. گاهی نیز دست مجرمین را بر یک سه پایه ی بلند بسته وآنان را در ملاءعام شلاق می زدند .اینگونه مجازات ها که حتی در مدارس وخانه های اشرافی شیوع داشت معمولا،در انظار عمومی انجام می شد وبرای آنکه تنبیه خاطیان موجب عبرت بقیه ی مردم ومنع آنان از ارتکاب اعمال خلاف گردد،در قسمت های مختلف شهر سکوهایی ایجاد شده بود که به فلکه »شهرت داشت وشیوه کار چنین بود که هر مجرمی در هر محلی که دستگیر می شد در نزدیکترین فلکه به محل وقوع جرم مورد تنبیه وفلک قرار می گرفت .بعداز منسوخ شدن مجازات فلک ،سکوهایی که برای اینکار ساخته شده بود تسطیح گردید وحتی بعضی از آن ها به صورت میادین گلکاری شده درآمد.اما تا سال ها بعد،مردم شهر از میادینی که برجای فلکه های سابق ایجاد شده بود چنانکه قبلا،خدمتتون عرض کردم با عنوان فلکه »یاد میکردند وحتی این واژه به زمان مانیز سرایت کرده  وبسیاری از عوام میادین شهر را چنانچه مستحضر هستید با عنوان فلکه مورد اشاره قرار می دهند.

 ت-منصوری

 

یکی از معرفترین حوادث تاریخی مربوط به چوب وفلک کردن اشخاص ،ماجرای چوب وفلک حاج میرزا هاشم قندی  در زمان مظفرالدین شاه می باشد.شاید برای بعضی از دوستان حاج میرزا هاشم قندی نامی نا آشنا باشد، لذا خدمت دوستان عرض کنم: میرزا هاشم قندی از تاجران معروف قند تهران بود که مردم درآن زمان برای وی احترام خاصی قائل بودند. به دلیل کمیابی قند واعتراض مردم حاکم وقت تهران (علاءالدوله) دستور داد حاج میرزا هاشم قندی را که مظنون به احتکار قند بود در ملاءعام چوب وفلک کنند تا تنبیه وی باعث ایجاد رعب و وحشت در سایرین محتکرین شود.فراشان حکومتی در اجرای این دستور مقدمات کار را فراهم ساختند و قرار شد خود علاءالدوله هم براجرای حکم نظارت داشته باشد.اما هنوز چند ضربه بیشتر برکف پای حاج میرزا هاشم نزده بودند که صدای اذان ظهر از گلدسته های مسجد شاه شنیده شد.علاءالدوله که سعی داشت تا با تظاهر به دینداری نزد بازاریان وجهه ای برای خود کسب وبه این وسیله به تنبیه تاجر خوشنامی مانند حاج میرزا هاشم شکل اجرای حدود شرعی بدهد مقرر داشت مجازات متخلف برای برپائی نماز متوقف شود وخود برای اقامه ی نماز به مسجد رفت .در غیاب او ،کسبه بازار که از بی حرمتی به حاج میرزا هاشم شدیداً برآشفته شده بودند با یکدیگر متحد شده وهنگامی که وی همراه با فراشان حکومتی به بازار برگشت او وافرادش را مورد هجوم یکپارچه قرار داده واز بازار فراری ساختند واز آن پس روز به روز برشدت مبارزاتشان علیه دربار وشخص مظفرالدین شاه افزودند واین مبارزات تا هنگام امضای فرمان مشروطیت استمرار داشت


ت-منصوری

خدمت دوستان عرض کنم مجازات مجرمین در تهران قدیم به فلک کردن محدود نمی شد ومیخکوب کردن گوش مجرمین به دیوار یا بریدن دست وپا وکور کردن چشم وبریدن گوش وبینی نیز در مورد کسانی که مرتکب جرایم سنگین تری شده بودند اعمال می شد .

 ت-منصوری

 

متاسفانه در تهران قدیم شیوه های قرون وسطایی شکنجه رونق ورواج گسترده ای داشت وفلک کردن مجرمین ،شلاق زدن برکف پای آنان وهمچنین بریدن گوش وبینی ،در آوردن چشم ،میخکوب کردن گوش به دیوار ،بریدن دست وجزو مجازات های عادی محسوب می شد.

چنانچه خدمتتون عرض کردم یکی دیگر از اشکال مجازات که در ایران سابقه ای طولانی داشته ودر تهران قدیم اعمال می شده کورد کردن چشم مجرمین بوده وبه طوری که  وقتی یکی از افراد خانواده سلطنتی برای شاه وقت  خطرناک تشخیص داده می شد،مجازاتی خاصی در موردش به مرحله ی اجرا در می آمد وبه دستور شاه، حکم کور کردن چشمش صادر می شد ودر چنین شرایطی ،شیوه کار به این صورت بود که با مالش دادن رگ های شقیقه ی محکوم ،باعث منبسط شدن مردمک چشم شده و آنگاه میرغضب ،با فشار شدید انگشت شست ،چشم را از حدقه خارج ساخته و با یک چاقوی تیز، رگ و اعصاب آن را می برید.و شکل دیگر از بین بردن مخالفین خانوادگی شاه استفاده از قهوه زهر آلود بود وتداوم همین موضوع باعث شد تا در بین انواع قهوه ،قهوه قجری نیز جایی برای خود باز کند ونزد مردم کوچه وبازار صاحب اسم وعنوانی شود.


 ت-منصوری

 

 

اینگونه مجازات ،معمولاًمبتنی برهیچ قاعده وضابطه ای نبود وفراوان اتفاق می افتاد که افرادی به علت سعایت وبدگویی دیگران مورد غضب شاه قرار می گرفتند. یا شاه ،بی دلیل به آنان سوءظن پیدا میکرد وبه این ترتیب موجبات محرومیتشان از نعمت بینایی فراهم می گردید.گاهی بریدن دست ،گوش وبینی به همین جا ختم نمی شد وحتی محکومین به مرگ نمی تونستند از این مجازات مصون بمانند .چرا که در آن روزها از وسایل اعدام محکومین به مرگ ،سربریدن رواج بیشتری داشت و عاملین این کار که فکر می کنم حتما در ضرب المثلها وکنایه اسمش را شنیده ایدمیرغضب »شهرت داشتند،اولاً در کار خودصاحب اختیارات فراوان بودند.ثانیاً بابت این انجام وظیفه دستمزدی دریافت نمی داشتند وبه اصطلاح معروف عامل افتخاری اجرای فرمان های شاهانه بودند! ولی عملاًبعد از اجرای هر حکم درآمدی نصیبشان می شد که می توانستند تا مدت ها به پشتوانه ی آن زندگی توام با ریخت وپاش فروانی را بگذرانند .زیرا بعداز آنکه حکم قتل کسی صادر می شد،وی را به بدست میرغضب می سپردند ومیر غضب که در کارش دارای اقتدار واختیار فروان بود. معمولاًاین کار را مدتی به تاخیر می انداخت وطی این مدت زنجیری به دست وپای محکوم به مرگ بسته و او را در بازارها ومعابر عمومی میگرداند وموظف به گدائی ودریافت صدقه میکرد. بدیهی است مردم کوچه وبازار که می دانستند هرچه بیشتر به محکوم کمک کنند باعث عقب افتادن موعد مرگش وهمچنین کاهش میزان شکنجه اش از سوی میر غضب خواهند شد،بی مضایقه او را مساعدت میکردند وبه نسبت استطاعت خود مبلغی به او می پرداختند.

 ت-منصوری

 

 

گاهی نیز ،بعضی از میرغضب ها که طمع بیشتری داشتند و می خواستند منافع بیشتری کسب کنند،وضع رقت انگیزی تری به محکوم می دادند. به این صورت که گوش یا بینی محکوم به مرگ را بریده وآن را همراه با یک خنجر در سینی قرار داده ومحکوم را مجبور می ساختند تا ضمن حمل سینی به گدائی ودریافت صدقه بپردازند . این کار،گاهی روزها وحتی هفته ها تدوام می یافت و میرغضب های طماع محکومین را در حالیکه سینی به دست وزنجیر بر گردن داشتند ،در کوچه وخیابان می گرداندند وسرانجام ،هنگامی که محکوم به مرگ رمق وتوان خویش را از دست می داد،یا کس دیگری برای کمک کردن وجود نداشت ،او را به میدان پاقاپق » (میدان اعدام و یامیدان محمدیه فعلی )برده ودر انظار عمومی سر از بدنش جدا میکردند.

مجازات دیگری که در تهران دوره ی ناصرالدین شاه رواج داشت و به وسیله ی آن عده ی زیادی از محکومین به مرگ جانشان را از دست دادند،رگ زدن محکومین بود. به این ترتیب که شریان های محکوم به مرگ را قطع کرده و او را به حال خود می گذاشتند تا خون بدنش تدریجاً خارج شود وبمیرد.

این مجازات تا جایی که تاریخ گواهی می کند برای اولین بار در مورد بابی هایی که در جریان فتح زنجان دستگیر شده بودند به مورد اجرا گذاشته شد وسه تن از آنان بعد از آنکه به تهران اعزام شدند با گشودن رگ هایشان به قتل رسیدند واین مجازات بارها وبارها در مورد محکومان دیگر به اجرا در آمد وهمانگونه که خوانندگان عزیز استحضار دارند میرزاتقی خان امیر کبیر به همین نحو به شهادت رسید.

 ت-منصوری

 

لازم است در باره این میدان پاقاپوق توضیحاتی مختصری خدمت دوستان عرض کنم ،این میدان پاقاپوق که بعدها به میدان اعدام وپس از آن به میدان محمدیه تغییر نام داده شده است ،سالها محل اجرای حکم درمورد محکومین به مرگ بود ودرباره ی وجه تسمیه ی آن آنطوریکه حقیر شنیده ام   در محل حوض فعلی وسط میدان تپه ای ازخاک وجود داشت که بر بالای آن ستون گرد وکوتاهی از آجر ساخته بودندو مجرمین را در بالای سر می بریدند تا جمعیت تماشاچی که در اطراف میدان گرد آمده بودند به راحتی بتوانند شاهد آن باشند وعبرت بگیرند!اما بعدها با رسوخ افکار جدید در بین مردم و آشنائی آنان با زندگی اجتماعی در سایر کشورهای جهان (به ویژه بعد از نهضت مشروطیت )واز آنجا که بریدن سر محکومین در ملاءعام علامت توحش و مایه بی آبرویی تشخیص داده شد،چوبه ی دار وطناب جانشین آن گردید ومحل اجرای حکم نیز ابتدا به میدان باغشاه وپس از آن به میدان توپخانه انتقال یافت .

 ت-منصوری

 

 

اعدام های در یاد ماندنی

اگر چه در روزهایی که سربریدن محکومین در میدان پاقاپوق وبه دار آویختن متهمین در میدان های باغشاه وتوپخانه رواج داشت افراد متعددی به حق یا ناحق جان خود را از دست دادند،اما برگزاری مراسم اعدام میرزا رضای کرمانی ،نایب حسین کاشی وپسرش ماشاءالله خان وهمچنین به دارکشیدن شیخ فضل الله نوری جزو اعدام هایی بود که مردم تا مدتها از آن سخن می گفتند.

 ت-منصوری

 

یکی دیگر از اعدام هایی که مردم تهران تا مدت ها از آن سخن می گفتند اعدام شخصی بنام محمد علی پسر کاظم بود .محمد علی که شغل جاروکشی عمارات سلطنتی وسرایداری سر در باب همایون را داشت ،متهم به یدن مقداری از طلاهای تخت طاوس وبه حکم ناصرالدین شاه محکوم به اعدام شده بود وعلیرغم توصیه هایی که در این باره به ناصرالدین شاه رسید وبا وجودی که عده ی زیادی از افراد معتبر خواستار عفو وی شدند ،سرش را در مقابل کوشک شمس العماره بریده وبدن بی جانش را از دار آویختن تا عبرت سایرین گردد! استاد کمال الملک که خود نیز شفیع محمد علی بوده ،ولی نتونست دل ناصرالدین شاه را نرم کند ومانع مرگ آن جوان شود .

 ت-منصوری

 

جالبه کامران میرزا در طی کاوش و تحقیق خودکمال الملک را نیز احظار کردودر حدود سه چهار ساعت به بازجویی از او پرداخت .سرقت مرموز جواهرات تخت طاووس دربار قاجار را به تلاطم انداخته بود.لازم به توضیح میباشد .در حین اجرای حکم اعدام ،ناصرالدین شاه در ایوان شمس العماره ،در پس پرده ی نازکی نشست تا ناظر باشد وچون سر را بریدند ،پرده را بلند کرد وفریاد زد:سررا ازتن جدا کنید و بالا بگیرید .می خواست از این قصاص تکان دهنده برای دیگران رعب وعبرت بسازد.


بقلم ت-منصوری

فیلم پنج روز مهلت

فیلم از نفس افتاده

تحلیل ونقد فیلم گاو اثر داریوش مهرجوئی

ی ,تهران ,های ,مجازات ,مجرمین ,زندان ,که در ,می شد ,تهران قدیم ,در تهران ,را در ,نحوه مجازات مجرمین

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Nancy's receptions ملزومات برق صنعتی و الکترونیک www.payaelc.ir طرح سفال-پوشش سقف-ورق رنگی-سقف شیب دار nibfevilo citderbsarab Liza's page جدیدترین مدلهای لباس ماکسی و شب زنانه مجلسی و مانتو در womenmod.ir ilavevew pinkcodeshop stupecimra