باشو غریبه کوچکرا شاید بتوان یکی از موفق ترین فیلم های بهرام بیضایی دانست. چرا که با نگاه نافذخود از دریچه ای نو به ماجرای جنگ تحمیلی نگریسته است. دریچه ای که به ملت بودنمردم ایران اشاره دارد و به طور ناملموسی آن را در ذهن بیننده تداعی می کند. فیلم بابمباران خانه های مردم عرب زبان خوزستان به دست سردار قادسیه شروع میشود سکانسی کهدر آن خانه ها ویران شده و زنی آتش میگیرد. در این حین پسرکی به نام باشو» که ویرانیخانه و خانواده خود را بهچشم دیده، از میان نی زار بیرون می جهد و خود را به کامیوندر حالِ کوچ میاندازد و پا در سفری بی هدف میگذارد. باشو در کامیون می خوابد و زمانیکه چشم میگشاید، کامیون به شمال کشور رسیدهاست. او از ترس انفجارهایی که برای عملیاتراهسازی است، میگریزد و در آن سوی جنگل، به مزرعه زنی به نام ناییجان» میرسد کهبا دو فرزندش و در غیاب شوهری که برای کسب درآمد به سفر رفته، زندگی و کار میکنند.در اولین هم صحبتی باشو از نایی جان میپرسد؟ اینجا کجاست مگر اینجا ایران نیست؟ تفاوتاقلیم چنین می نماید که باشو و نایی جان یکی از جنوب و یکی از شمال از هم بیگانه اند.در ادامه ناییجان به باشو نان و آب میدهد و میکوشد بداند کیست و زبان او را بفهمد.وی با اصرار تلاش می کند که با نشان دادن ابزار نام گیلکی آن را بر زبان بیاورد و ازباشو میخواهد که معادل آن در عربی را بازگو کند تا بلکه بتوانند ارتباطی کلامی برقرارکنند. اما زبان پسرک جنوبی برای او قابل فهم نیست؛ همچنان که باشو هم نمیتواند زبانمحلی او را دریابد. باشو در عوضِ محبتهای ناییجان میکوشد به او در کارها کمک کندو برای فرار از غربت و از آنجایی که تنها ناییجان را میشناسد همه جا به دنبال اومی رود. اما برخورد اهالی روستا همراه با تمسخر و تعجب است. آنها بدون اینکه اطلاعیاز سرگذشت باشو داشته باشند تصور می کنند که ممکن است این بچه بد قدم باشد و مدام ناییجان را برای اضافه کردن یک نانخور شماتت می کنند. کودکان روستا نیز به تقلید از پدرومادربه او می خندند و پشت حصار خانه ناییجان برای تماشای این تازه وارد سیه چرده جمع میگردند و چون هیچ از زبان آن نمیفهمند برای آنها عجیب می نماید.
در سکانسی کودکانروستا به باشو حمله می کنند تا وی را کتک بزنند در همین حین ناییجان از راه رسیدهو باشو را نجات میدهد. باشو که بر زمین افتاده ابتدا میخواهد با برداشتن سنگی بهتلافی بپردازد اما چشمش به کتاب ادبیات فارسی یکی از دانش آموزان که در جریان دعوابر زمین افتاده می افتد. آن را بر میدارد و با لهجه ای عربی شروع به خواندن می کندایران سرزمین ماست. ما از یک آب و خاک هستیم. ما فرزندان ایران هستیم». ناییجان وکودکان که مشغول جربحث بر سر حمله به باشو هستند ناگهان ساکت شده و تعجب می کنند. کودکاندور باشو جمع می شوند و از اینکه او نیز فارسی می داند خوشحال می شوند و با زبان فارسیاز احوالات او می پرسند. از این پس کار آسان می شود و باشو و نایی جان بدون مشکل بایکدیگر صحبت می کنند و باشو در کارها به نایی جان کمک می کند.
در سکانسی دیگر کودکان در راه بازگشت ازمدرسه باشو را می بینند که در میان شالیزار با انجام حرکاتی موزون بر روی دبه آبی مینوازد و آواز می خواند. وقتی دلیلش را می پرسند می گوید در این حالت گیاهان بهتر رشدمی کنند در بعد از مدتی کودکان روستا شروع به رقص برداشت محصول می کنند گویی که ایندو از ابتدا در یک روستا زیسته و بالیده اند.
فیلم سرشار ازاین نکته هاست. نکته هایی که نشان می دهد همزیستی هزاران ساله ایرانیان با اینکه درابتدا تفاوت هایی را به نظر می رساند اما با دقت در عناصر و جزئیات فرهنگی میبینیمکه با تفاوت اندکی تمام باشندگان این کهن بوم از یک فرهنگ پیروری می کنند و مسافت جغرافیاییخللی در همفرهنگی آنها اینجا نمی کند. از سوی دیگر زبان فارسی به عنوان زبان ملی ووحدت بخش به خوبی در این فیلم نشان داده شده است و اهمیت زبان فارسی را به رخببینده فیلم می کشد.
پایان ۱۱ سال جاهطلبی با یازده روز تظاهرات خیابانی
آذربایجان سرزمین ملكوت
شام ترکی / نگاه ایرانی به تهاجم ترکیه
باشو ,زبان ,کند ,فیلم ,کودکان ,نایی ,می کنند ,نایی جان ,می کند ,یکی از ,که با
درباره این سایت